همشهری‌آنلاین: رئیس پلیس سابق لندن در مصاحبه با پرس تی‌وی گفته است که در دادگاه‌های انگلیس عدالت اجرا نمی‌شود.

dizaee
  • پرس تی‌وی: شما ماه گذشته برای بار دوم به خاطر دستگیری اشتباه یک نفر و همچنین پاپوش درست کردن برای او محکوم شدید. شما چند هفته در زندان بودید ولی به صورت مشروط آزاد شدید.
  • علی دیزایی: با قرار وثیقه.
  • نظر شما در رابطه با این محکومیت و زندانی شدن پس از آن چیست؟
  • این محکومیت اشتباه بود. به نظرم هیات منصفه تحت تاثیر بودند. شکی نیست که فردی که من دستگیر کردم مجرم بود؛ یک مجرم جدی. او از روزی که پایش را به بریتانیا گذاشته بود از مالیات‌دهندگان پول دزدیده بود. او دروغ گفته بود. او گفته بود که در عراق متولد و بزرگ شده بود. درحالی که اصلا پایش را به عراق نگذاشته بود. از نگاه سیستماتیک حرف‌های یک متهم را نباید به یک افسر پلیس ترجیح داد. ممکن است رسانه‌ها سعی کنند دادگاه را به سمت دیگری منحرف کنند، اما خوب است که دوربین‌های مداربسته شهری و تلفن ۹۹۹ دائما آنلاین هستند. مردم خودشان می‌توانند تشخیص دهند که آیا من واقعیت را می‌گویم یا آن‌ها.
  • منظور شما از این که می‌گویید هیات منصفه تحت تاثیر بودند چیست؟
  • خیلی ساده است. من همیشه گفته‌ام که سیستم قضاوت در این کشور اساسا دارای نقص است و سه دلیل برای این مساله وجود دارد: اول این که آن‌ها به رغم هشدارهایی که قاضی‌ها می‌دهند سعی دارند از متهمین دفاع کنند. دوم این که به بدگویی‌هایی که در ۱۰ سال گذشته در روزنامه‌ها از من شده است - به ویژه روزنامه‌های راست‌گرا - توجه کنید. اگر فردی بخواهد از طریق گوگل پی ببرد که علی دیزایی چه جور آدمی است، متاسفانه این طور تصور می‌کند که من برای ایران جاسوسی می‌کنم؛ من متهم به عضویت در گروه های گانگستری و سرقت هستم؛ حتی گفته شده است که یک وسیله دست دوم دزدیده‌ام.
  • با در نظر گرفتن سیاه‌نمایی‌هایی که شده است، شما معتقدید که هرگز به طور منصفانه در مور شما قضاوت نشده است.
  • من هرگز قضاوت منصفانه نداشتم، زیرا هیات منصفه تحت تاثیر ذهنیات منفی بود که علیه من درست شده بود.
  • شما همچنین معتقدید هستید متهمی که شما علیه او اتهاماتی مطرح کرده بودید به صورت غیر منصفانه‌ تحت حمایت قرار گرفت؟
  • این مساله هم خوشبختانه به صورت مستند وجود دارد و مردم هم می‌توانند مدارک آن را مشاهده کنند. پلیس این فرد را، حتی قبل از این اتهام، در رابطه با جرایم متعدد دیگری که مرتکب شده بود بازپرسی نکرده بود. در همان زمانی که من او را متهم کرده بودم به خاطر دو مورد تجاوز به یک شهروند جوان انگلیسی تحت بازجویی بود. در یک مورد دیگر او به صورت جدی با یک مرد ضرب و شتم کرده بود. او همچنین یک بار در جلوی دوربین گفته است که به خاطر پول پای دیگران را می‌شکند. با این وجود به هیئت منصفه اجازه داده نشد خیلی از چیزها را در مورد او بدانند.
  • عده‌ای می‌گویند شواهد پزشکی وجود دارد که جراحت هایی که شما در زد و خورد با بغدادی برداشته اید، به احتمال خیلی زیاد کار خودتان بوده است.
  • شواهد پزشکان به قدری دارای خطا است که قاضی دادگاه حتی به آن‌ها استناد هم نکرد. او حتی از هیات منصفه درخواست کرد اعتبار پزشکان را بررسی کنند. یکی از پزشکان آسیب‌شناسی بسیار معتبر گفته است جراحت‌هایی که روی بدن من بود کاملا با ادعاهای من مطابقت دارد. به هیات منصفه اجازه داده نشد که واقعیات را در مورد بغدادی بدانند. مسئول بازجویی به هیات منصفه چنین اجازه‌ای نداد.
  • آن‌ها هر چه قدر هم که واقعیات را تحریف کنند، این واقعیت وجود دارد که شما توسط دو هیات منصفه دو بار به خاطر یک اتهام مشخص محکوم شده‌اید.
  • زیرپا گذاشتن عدالت در این کشور چیز تازه‌ای نیست. "برمینگهام ۶" به مدت ۴ سال زندانی شد. "سلی کراک" و عده بسیار زیاد دیگری هم هستند که نشان می‌دهد در این کشور عدالت زیرپا گذاشته شده است. اما آن چه در ارتباط با این کشور خیلی خوب است این است که در نهایت واقعیات عیان می‌شود.
  • پوشش های رسانه‌ای که از شما به عمل آمده است عمدتا منفی بوده است. دیلی میل گفته است سابقه شما از بین رفت و شما دیگر یک فرد "بی‌آبرو و دروغ‌گو و فرد بی‌مصرف" هستید.
  • جالب این است که حتی قبل از این که اتهاماتی علیه من مطرح شود و در حالی که من چند منطقه کلیدی در لندن را در اختیار داشتم، آن‌ها این حرف‌ها را می‌زدند. این چیزها جای هیچ‌گونه تعجبی ندارند. من بارها و بارها در این کشور از دیلی میل به دادگاه شکایت کرده‌ام. آن‌ها هم بارها به من و خانواده‌ام خسارت مالی پرداخت کرده اند و از من عذرخواهی کرده اند. بنابراین جای تعجب نیست که دیلی میل یک خصومت شخصی با من آغاز کرده است تا من را بدنام کند.
  • شما یک بار گفتید که حس کردید تلفن شما را هک کرده‌اند. آیا ممکن است در این رابطه توضیح دهید؟
  • من گمان نکردم، من مطمئن هستم که این کار را کردند. در سال ۲۰۰۱ حدود ۳۵۰۰ تلفن من توسط پلیس لندن با اختلال همراه شد. ما به دادگاه مراجعه کردیم و دادگاه نیز حکم صادر کرد که شنودهای تلفنی غیر قانونی بودند.
  • آیا از سوی رسانه‌ها هم تلفن شما شنود شد؟
  • من اخیرا متوجه شدم که تلفن من در سال ۲۰۰۶ توسط روزنامه "اخبار جهان" هک شد. وکیلان من این مساله را پیگیری می‌کنند.
  • به‌ رغم این که شما ۲ بار محکوم شده‌اید و به‌رغم این که عده زیادی می گویند اعتبار شما از بین رفته است، باز هم درخواست استیناف کرده اید و دست از مبارزه نکشیده اید.
  • بله. هر فردی که بیگناه باشد و قانون در موردش نقض شده باشد، باید بجنگد. اما از سویی هم فراموش نکنید که وقتی شما را متهم به سوء رفتار کرده باشند استعفا کردن کار ساده‌ای است. شما می‌توانید دست از مبارزه بکشید و بگویید "من کار اشتباهی نکرده‌ام."وقتی رئیس اسبق پلیس لندن را به سوءرفتار و دریافت رشوه متهم کردند، او فورا استعفا کرد. من هم می توانستم سالها پیش همین کار را کنم. اما سیستم ارزش های من با چنین چیزی مغایرت دارد. وقتی شما را متهم به چیزی کرده اند که حس می کنید در آن بیگناه هستید، وظیفه دارید بایستید و نام خودتان را از اتهامات مبری کنید.
  • شما چند سالی هم در زندان بودید. درست است؟
  • من ۱۵ ماه در زندان بودم. اکثر این مدت را هم در سلول انفرادی بودم.
  • ظاهرا شما دستتان را در داخل لانه زنبور برده بودید. درست است؟ در رابطه با دوران زندان خودتان توضیح دهید.
  • زندان جای راحتی برای هیچ افسر پلیسی نیست، چه برسد به یک افسر پلیس ارشد و یک فرد شناخته شده. اگر بگویم هر روز نگران این بودم که زنده می‌مانم یا نه، اغراق نکرده‌ام. به همین دلیل مراقب تمام گام‌هایم بودم. ممکن بود هر اشتباهی که از من سر بزند باعث کشته شدن من شود. در واقع ۲ بار هم به من حمله شد. من به شدت زخمی و در بیمارستان بستری شدم.
  • به شما چطور حمله شد؟ این اتفاق چطور رخ داد؟
  • هر روز من در سالن غذاخوری غذا میخوردم. یک روز وقتی داشتم از سالن غذاخوری به سلولم برمی گشتم ۶ نفر از پشت به من حمله کردند. جالب است که در زندان هیچ کسی این مساله را بررسی نکرد و یک بار دیگر به من حمله کردند. چیزی که من را ناراحت می کرد این بود که من را به این دلیل بازداشت کرده بودند که من فردی را دستگیر کرده بودم که به دیگران تجاوز کرده بود. این مساله آنها را ناراحت کرده بود. اگر من واقعا کار اشتباهی کرده، اگر به دیگران شلیک کرده و یا رشوه گرفته بودم، ناراحت نمی شدم و می گفتم هر کسی که کار اشتباهی کرده باشد، باید تبعات آن را بپذیرد.
  • احتمالا شما در زندان روزهای سختی را گذرانده اید. آیا شما مطلب مثبتی هم در زندان یاد گرفتید؟
  • در زندان یاد گرفتم که انسان باید انعطاف پذیر باشد. یاد گرفتم که چطور باید با ۱.۲۰ پوند در هفته زندگی کنم. یاد گرفتم در زندان با افرادی زندگی کنم که شدیدا تمایل داشتند من را بکشند. اما مهمتر از آن این بود که یاد گرفتم نحوه کارکرد زندان به چه صورتی است و مهمتر از همه با عده زیادی از زندانی ها کار می کردم و می توانستم به ابعاد روانی مجرمین پی ببرم و بدانم که چرا آن ها دست به جرم میزنند.
  • شما در مورد زندان های انگلیس چه چیزهایی فهمیدید؟
  • زندانها در این کشور نقش موثری ندارند. اکثریت افرادی که در این کشور مرتکب جرم می شوند مجددا از زندان آزاد می شوند و مجددا مرتکب جرم می شوند. افراد را در این کشور به زندان می اندازند تا دلشان خنک شود و هدفشان این نیست که در آینده از ارتکاب جرم جلوگیری کنند.
  • شما به عنوان یک ایرانی مهاجر که حدود ۱۱ سالگی به انگلیس آمدید که حتی انگلیسی هم نمی توانستید صحبت کنید، وقتی در نهایت مامور پلیس شدید چه حسی داشتید؟
  • از خانواده ای هستم که در آن تعداد زیادی افسر پلیس وجود دارد. پدر پدربزرگ من یک افسر پلیس ارشد در ایران بود. پدربزرگ من در ایران یک کارآگاه ارشد بود. پدر من هم قبل و بعد از انقلاب یک افسر پلیس ارشد بود. بنابر این همیشه دوست داشتم یک افسر پلیس شوم. اما باید مطمئن گام بر می داشتم؛ زیرا از همان ابتدا متوجه شدم وقتی شما متعلق به اقلیت های قومی هستید، باید ۲ برابر افراد معمولی تلاش کنید. بنابر این می خواستم به عنوان فردی که تحصیلات آکادمیک دارد، وارد پلیس شوم. ابتدا دکترای حقوق گرفتم و سپس وارد پلیس شدم و کاری که دوست داشتم انجام دادم.
  • شما در کتابتان توضیح داده اید که در نیروی پلیس نژادپرستی وجود دارد.
  • از همان روزهای اول که در دانشکده پلیس بودم به یاد دارم که گروهبان آموزشی هر بار نام ایران را به زبان می آورد، پانتومیم بازی می کرد و یک نارنجک به دستش میگرفت و آن را پرتاب می کرد. او می خواست این طور وانمود کند که ایران مترادف با بمب گذاری است.
  • آیا آنها از القاب پاکستانی هم استفاده می کردند؟
  • بله، دائما جوک هایی تعریف می کردند. فقط چند هفته در آکادمی پلیس بودم. مثلا یک روز با همکاران می نشستیم و بوی سیر می آمد، آن ها میگفتند که احتمال این بو از این پاکستانی می آید. آن ها حرف های زیادی از این قبیل می زدند. اما در آن روزها - منظورم سالهای ۱۹۸۷ است - نمی توانستید اعتراض کنید و باید آن وضعیت را قبول می کردید. من بر سر دوراهی قرار گرفته بودم. می توانستم آن وضعیت را قبول کنم و به جای این که یک افسر پلیس محکوم باشم یک پلیس رده پایین باشم.
  • در نهایت شما تبدیل به یکی از افسران رده بالا در این کشور شدید. شما باید چه قدر تلاش می کردید تا به این رتبه برسید؟ برای رسیدن به این جایگاه چه موانعی را باید پشت سر می گذاشتید؟
  • چیزی که همیشه در پشت پرده باقی ماند و در رسانه ها نیز بررسی نشد، عملکرد من به عنوان افسر پلیس در خیابان های لندن بود. در حوزه ای که مسئول آن بودم، ۲۰ درصد کاهش جرم رخ داد. به کمک همکارانم دزدان و سارقان بیشتری را دستگیر کردیم. بنابراین به عنوان یک پلیس ارشد تلاش زیادی کردم. ولی هرگز از هیچ یک از آن ها تقدیر نشد. زیرا اگر آن ها به این تلاش ها اشاره می کردند، به اهداف خودشان نمی رسیدند و ذهنیتی که از علی دیزایی ساخته بودند از بین می رفت. اگر شما در این کشور یک افسر پلیس با مدرک فوق دکترا پیدا کردید - آن هم از دانشگاه کمبریج - به من نشان بدهید.
  • بارها گفته اید این کشور را دوست دارید و این کشور به شما به عنوان یک مهاجر جوان فرصت هایی داده است. آیا شما از رفتار انگلیس با خودتان ناامید شده اید؟
  • از برخی جهات ناامید شده ام. همیشه خودم را یک انگلیسی- ایرانی می دانم و بین این دو هیچ تناقضی نمی بینم. چیزی که من را ناراحت می کند این است که هیات منصفه یک اتهام دروغ را علیه من باور کرده است. من ۲۷ سال برای این کشور و برای ملکه خدمت کرده ام.
  • باز هم به مساله پلیس لندن بر می گردیم. شما دائما به مساله نژادپرستی و ارتباط آن با سلسله مراتب در داخل پلیس لندن تاکید کرده اید. آیا فکر نمی کنید این اتهامات باعث شد شما شغل و همچنین آزادیتان را از دست بدهید؟
  • قطعا، این اتهامات به صورت هدفمند مطرح شده بود. برای مثال ممکن است بینندگان شما به خاطر داشته باشند که چند سال پیش در "فارست گیت" حمله ای روی داد در آن پلیس لندن به ۲ برادر مسلمان حمله کرد. این عملیات واقعا افتضاح بود و آبروی پلیس را برد. به همین دلیل است که گفته ام باید از برخی از خانواده ها عذرخواهی کنیم. بنابر این چیزهایی که مطرح کرده بودم، اتهام نبودند بلکه اظهارات سازنده بودند. در واقع باید بگویم که چیزهای خوب زیادی هم راجع به پلیس گفته ام. اما در عین حال مسائل زیادی را هم مطرح کرده ام که اقلیت های مذهبی این کشور را تحت تاثیر قرار داده است.
  • افرادی که در راس قدرت قرار دارند تبدیل به دشمنان سرسخت شما شده اند. درست است؟
  • اکثر فعالان تندرو دائما در گزند بدنامی یا سیاه نمایی قرار دارند. من یک فعال تندرو در لباس پلیس بودم. آن ها از پلیس انتظار دارند که حرفی نزند و در سیستم هیچ گونه بی ثباتی ایجاد نکند.
  • همکاران شما در نهایت پرونده ای علیه شما درست کردند.
  • از سال ۱۹۹۹ همکاران من در این کشور حدود ۱۱ میلیون پوند هزینه کرده اند تا من را در ۱۰ سال اخیر محاکمه کنند. آن ها دائما نظاره گر من بودند و افراد زیادی وجود دارند که من را همیشه تعقیب می کردند. آن ها تلفن من را شنود کرده اند و هر کاری که از دستشان بر می آمده، انجام داده اند. آن ها در این رابطه از هر حقه ای استفاده کرده اند تا مطمئن شوند یک فعال تندرو از گردونه خارج می شود.
  • آیا فکر نمی کنید که اگر پای شما در میان نبود، وائد البغدادی را دادگاهی میکردند؟
  • من بغدادی را به خاطر یک اتهام جزئی دستگیر کرده بودم که می توانستند او را جریمه کنند. هزاران نفر در خیابان های لندن این قبیل جرایم را انجام می دهند.
  • آیا نژاد پرستی هنوز هم در پلیس لندن وجود دارد؟
  • بله هنوز هم وجود دارد. در لندن ۱۱ منطقه وجود دارد که تعداد اقلیتهای مذهبی بیش از سفید پوستان است. برای مثال در منطقه "هانزلو" بیشترین تعداد "سیکها" خارج از پنجاب زندگی می کنند. این شهر یکی از متنوع ترین شهرهای دنیا است. با این وجود شما یک مرکز پلیس دارید که قشر پایین آن را سیاه پوستان تشکیل داده و قشر بالای آن را سفیدپوستان تشکیل داده اند. پس از ۴۰ سال تجربه استخدام در پلیس لندن، من و یکی دیگر از دوستانم تنها افرادی بودیم که از اقلیت ها بوده و در مقامات ارشد پلیس قرار داشتیم. چرا این طور بوده است؟ آیا به نظر شما رنگین پوست ها احمق هستند؟ یا این که ما با نژادپرستی نهادینه روبرو هستیم که اجازه نمی دهد اقلیت ها به راس پلیس بروند.
  • با وجود اتفاق هایی که افتاده است شما هنوز هم تمایل دارید به شغلتان برگردید و هنوز هم دوست دارید که ارتقا بگیرید. چرا؟
  • چون معتقد هستم که می توانم چیزی به نحوه اداره پلیس لندن اضافه کنم. به نظرم این رسانه ها نیستند که باید تصمیم بگیرند، علی دیزایی کجا برود. به نظرم مردم لندن باید در این رابطه تصمیم بگیرند. همراه من به خیابان های لندن بیایید و به رستوران بروید و ببینید شهروندان عادی لندن چطور از من استقبال می کنند. به همین دلیل است که دوست دارم دوباره به پلیس برگردم.
کد خبر 164007
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز